امان از دست دندون های رها
عزیز گلم چند روزی که خیلی بی قراری می کنی ، میدونم دندونهای خوشکلت داره در میاد ، و حسابی داره اذیت می شی ، ولی اشکالی نداره عزیزم بلاخره تموم می شه . دیروز حسابی منو و بابایی رو ترسوندی ، دیروز بعداظهر بابایی دید خیلی بدنت داغ شده ، و همش گریه می کنی ، یکم دست و پایت رو با پارچه خیس کردیم که خنک بشی ، ولی دیدیم هنوز تبت پایین نیامده ، سریع با بابایی رفتیم داروخانه و قطره استامینوفن خریدم ، به سختی می خوردی می دونم خیلی تلخه ، خلاصه بعد از اینکه بهت شیر دادم توی بغلم خوابیدی ، وای دختر گلم چقدر ناز می خوابی وقتی بیدار شدی ، سر حال شده بودی ، و باز شیطنت می کردی ، خیالمون راحت شده بود که حالت خ...
نویسنده :
مامان
11:08